• وبلاگ : من و تنهايي
  • يادداشت : صبر؟!من؟سنگ صبور...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + الاله 
    نازنينم ممنون به خاطر وقتي که برام گذاشتي و ممنون به خاطر حرفاي قشنگت
    آره گلم خودم هم مي دونم که همه اون چيزها به خاطر اينه که ذهنم از چندجهت درگيره و .... و مي دونم که عدم واکنشم به خاطر چي هست...
    اما گلم دست خودم نيست، واقعا قلبم فشرده ميشه، انقدر که گاهي قفسه سينم تير ميکشه و ناخودآگاه اين مياد به زبونم؛ لعنت به من
    هميشه همينطوره؛ احساس عجز مياد سراغم؛ عذاب وجدان ولم نميکنه
    مي دونم درک ميکني که چقدر سخته عذاب کشيدن ديگران و ببيني و نتوني کاري بکني،
    اون جمله هايي که توي اين پستت نوشتي رو با تمام وجودم درک ميکنم
    گلم راجع به امتحان شدن و اينکه خدا مي خواد به يادش بياره، هزاربار بهش گفتم اين چيزا رو، ميشنوه حرفام و اما گوش نميکنه، به ظاهر مي خنده اما... شايد تو بتوني يه کاري بکني. من که..............
    فقط حواست باشه ني ني من و اذيت نکنيااااا..فقط يکم گوشش و بپيچون.. باشه؟!
    راستي نازي.. عاشق اين ذوق ذوق گفتنتم...

    پاسخ

    فداي خانم گل خودم.ميدونم واقعا حس بديه.براي تو که هميشه به درد همه ميرسي.گلکم يادت نره نفرين خيلي بده،مخصوصا به خودت.هيچ کس از تو توقع نداره که وقتي نميتوني به کسي کمک کني.
    غصه نخور،همه چي درست ميشه.
    منم باهاش حرف ميزنم.
    الهي فداااات بشم (بوووووووووس) همينجوري ذوق ذوق