• وبلاگ : من و تنهايي
  • يادداشت : قصه.
  • نظرات : 4 خصوصي ، 6 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + روميسا 2000 


    يکي عاشق بود... يکي عاشق نبود...؛هيچکس مثل خدا عاشق معشوقش(ما انسان ها) نبود


    يه روز عاشقش بودم ،يعني با تموم وجودم مي خواستمش اما... نميدونم چرا خدا وسط عاشقي من بلند گفت:-کات- اما ديگه نگفت:صدا-نور- حرکت


    نمي دونم چرا؟شايد من
    عاشقي و خوب بازي نکردم -



    " يکي بود... يکي نبود... غير از خداي مهربون هيچکس ديگه عاشق نبود"