• وبلاگ : من و تنهايي
  • يادداشت : خواب..
  • نظرات : 4 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي قيفي 
    گفتم:چقدر احساس تنهايي مي كنم
    گفت:*فاني قريب*
    " من كه نزديكم"(بقره/186)

    گفتم: تو هميشه نزديكي من دورم كاش مي شد به تو نزديك شوم
    گفت: واذكر ربك في نفسك تضرعآ وخيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال *
    "هر صبح وعصر پروردگارت را پيش خودت با تضرع و خوف و با صداي آهسته ياد كن"(اعراف/؟؟؟)

    نا خواسته گفتم: الهي وربي من لي غيرك
    گفت:* اليس الله بكاف عبده*
    "خدا براي بنده اش كافيست"(زمر/؟؟)

    گفتم در برابر اين هنه مهربانيت چه كنم؟
    گفت:*يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكرآ كثيرآ و سبحوه بكرة واصيلآ هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمت الي النور و كان بالمومنين رحيمآ*
    "اي مومنين! خدا را زياد ياد كنيد و صبح وشب تسبيحش كنيد او كسي است كه خودش و فرشته هايش برشما درود مي فرستند تا شما را از تايكيها به سوي نور بيرون برند خدا نسبت به مومنين مهربان است."(احزاب/؟-؟)

    گفتم:غير از تو كسي را ندارم
    گفت: *نحن اقرب اليه من حبل الوريد*
    "از رگ گردن به انسان نزديكترم."(ق/16)