سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ازم پرسید: "باهاش تا حالا خوابیدی؟"

شونه بالا انداختم گفتم : " نه"

دوباره کنجکاوتر و مشتاق تر : " جدی؟؟ واقعا تاحالا شب تو بغلت نیومده؟ "

بی حوصله تر نگاهش کردم و گفتم : " گفتم که نه..چرا باید اینکارو بکنم؟؟"

چشمای روشنش بیشتر از شوق و ذوق درخشید و گفت : " آخه خیلی خوشگلهههه، حیفه حتی یه شب بغلش نگیری..من جای تو بودم هرشب باهاش میخوابیدم.."

اروم نگاهمو ازش میگیرم و به جایی که نگاه میکنه و اون هست خیره میشم...

از یه دختر بچه 6 ساله بیشتر از این انتظار نمیره، آرزوش هم خوابی با یکی مثل اونه..

راست میگه خب..خیلی خوشگله..

اگر نبود آواتارم نمیشد..عروسک خوشگل من..هدیه باباییم.









تاریخ : سه شنبه 90/5/11 | 4:1 عصر | نویسنده : MoonLover | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.