ارام تر قدم بردار.بگذار صدای خرده های قلبم در این هجوم تلخ تنهایی خواب تلخ زندگیم را از هم نپاشد..

جهنمی که به پا کرده ام را میبینی..

جز من و تو ،دیگر چه کسی را میسوزاند..

اولین فروردین دوست نداشتنی عمرم را به اخر میبریم...

پایانش همیشه عزیز بود..

یاد روزهای بی منی که داشتی، بخیر....

سلام

این روزها که میگذره،‌اتفاقات بد زیادی برام میفته..

حواسم جمع نیست انگار...

همین امروز چندین بار نزدیک بود کشته بشم در حین رانندگی..

نمیتونم بخوابم و همه اش در حال فعالیت هستم..

فکر کنم یک بلایی اخرش سرم بیاد..شایدم اومده..

از بچه های اواکس  دلگیرم..از همه شون نه،‌اما از تعدادیشون چرا..

باید دوباره به وضع اونجا برسم.

اشتباه کردم 6 ماه بهترین جای دنیام رو رها کردم.

اما همه چی رو دوباره با دوستام میسازیم.از نو

از جمعه صبج تا الان یک بند بیدارم..در تمام این مدت جمعا یک ساعت خوابیدم و تمام مدت هم از خودم کار میکشم..

دست خودم نیست..خوابم نمیبره

هرکاری هم بلد بودم کردم که بخوابم..

دارم هلاک میشم..