آرامش از آن کسانیست که دوست داشتن را میدانند.
روزی که این جمله رو خوندم فکر کردم همینطوره..بعد از چد وقت بهش شک کردم..اما دوباره متوجه شدم درسته..
فقط دوست داشته باشین..وقتی دوست داشتن شد عشق...
حالا میفهمم چرا مترادف عشق در ادبیات غنایی غم هست..چرا مولانا میگه هرکه این غم ندارد نیست باد...
درد عشقی کشیدم که مپرس...
پیشونیم قرمز و متورمه..درد میکنه...آخه سرم رو محکم کوبیدم به دیکشنری لانگ من که رو میزم بود...
............
صدای خنده گوشم رو پر کرده ، چقدر آشناست..یک دختره...: شووووووووووخی میکنی؟؟؟ بعد هم میزنه زیر خنده
_نه باور کن نازم..(صدای یک پسره که خیلی مهربون حرف میزنه)
دختر: یعنی همیشه؟
پسر: تا ابدیت...
دختر: عشق که تا نداره،چند بار بگم؟(انگار شاکی شده)
پسر: الهیییییییی فدات بشم عسلکم،قربون این اخم کردنت..یک بوس پیش من داریاا.
صداها مبهم میشه...دیگه نمیشنوم...اما دوباره..همون صداها
دختر: چی شده این وقت شب؟
پسر: خوابم نمیبره..باید یک چیزی رو بهت بگم
دختر: جونم،چی شده؟بگو
پسر: راستش....راستش...دوستت دارم نازم.تو رو قران دیگه مثل امروز غیبت نزنه نفسم،نمیدونی چی کشیدم..بدون تو دیگه نمیتونم نفس بکشم..
دختر: هیچ جا نمیرم قول میدم..حالا ناراحت نباش...پسر خوبی باشی یک بغل جایزه ات هست...
.....
صدای خنده گریه،نرو،بمون، دوستت دارم، همیشه، عشق..دیوونتم، ابدیت..کنارتم،آغوش گرم...
همه چی تو سرم میپیچه...یک دفعه انقدر فشار عصبی بهم وارد شد که سرم رو کوبیدم روی دیکشنری...
احساس منگی میکنم...
اشکای داغم رو صورتم غوغا میکنن...نفسم به شماره است...اسم نازش رو صدا میکنم..چشمام رو بستم،مثل همیشه ..از 50 تا 1 شمردم..صداش زدم...دوباره..سه باره...آرامش تو همه وجودم میپلکه...
من داغ با تو بودنم...چرا هیچ کس نمیتونه جای تو رو بگیره...
چرا هیچ کس مثل تو بهم ارامش نمیده...
دارم اشتباه میکنم..شایدم کردم..پرت میشم به گذشته
____________________________________________
ماه: ااااااا..اخمات رو باز کن دیگه؟
من: نمیخوام..
ماه: با منم قهر؟
میاد به سمتم،دستاش رو دور گردنم حلقه میکنه و انگاری تاب میخوره...
ماه: به من نگاه کن...نگاهم کن دیگه...افرین..حالا اخمات رو باز کن...
بغض میکنه و میگه: نه..دیگه دوستم نداری...
دستاش شل میشه...هنوز نرفته..از فکر رفتنش آتیش میگیرم..محکم دستام رو دور بدن لطیفش حلقه میکنم...میگیرمش..
من: کی این اراجیف رو گفته؟
ماه: نباید که بگن...دوستم نداری که اخم کردی بهم...
من: هیچی نگو...هیشششششششششششش....نمیذارم بری..
ماه: پس دوستم داری؟
من: اگر نداشتم میذاشتم بری...
ماه: آخه تو چرا واست سخته گفتن دوستت دارم...بگو دیگه..
من: اره ،اره دوستت دارم...
میزنه زیر خنده..بازم فاتح بود و من مغلوب...بازم برنده شد....و من از خنده قشنگش میخندم..
_________________________
ماه: زندگی زشته...دوستش ندارم..
من: نه خیلی قشنگه...اون دوستت داره...
ماه با بغض: اگر داشت که اذیتم نمیکرد...
من: قشنگیش به همینه...فردا هم روز جدیدی هست..
براش از نگاهم به زندگی میگم..مثل همیشه...زیبا دیدن همه چیز..حتی غصه ها..
و آخر لبخند مهربونش...: به داشتنت افتخار میکنم ناز من، تو محکمترین و زیبا بین ترین ادم دنیایی..واقعیت رو میبینی،هیچی واسه تو بد نداره..
__________________________________________
حرفای آخرش تو گوشم هنوز داره زنگ میزنه..اون موقع، اول پاییز بود..کاش میدونستم آخر اون پاییز...
ساده بودی مثل سایه مثل شبنم رو شقایق
مثل لبخند سپیده مثل شب گریه عاشق
بی تو شب دوباره آینه روبروی غم گرفته
پنجره بازه به بارون،من ولی دلم گرفته
واژه رنگ زندگی بود،وقتی تو فکر تو بودم،عطر گل با نفسم بود وقتی از تو می سرودم...
وقت راهی شدن تو کفترا شعرامو بردن،چشمام از ستاره سوختن منو به گریه سپردن،رفتی و شب پر شدن از من،از من و دلواپسی ها
رفتی منو سپردی به زوال اطلسی هاااااااا
رفتی ماه من..رفتی....
عاشق این آهنگم..خیلی دوستش دارم..
مخصوصا دو خط آخرش...
حالا کجایی ماه من..که ببینی نه محکمم و نه شجاع..
گم شدم...تو پیچ و خم زندگیم...کاش دخترکی چشم و گوش بسته بودم...
اشتباه کردم..یک اشتباه رو دارم تکرار میکنم..
من خیلی بدم..خیلی بدم...اخلاقم،مهربونیام، جذب میکنه پسرا رو..و من مثل یک قاتل حرفه ای،عاشقشون میکنم...اما با هیچ کس نمیتونم باشم..
جدی شد...یکی از این قضایا جدی شد..
اما جلوش رو میگیرم..حداقل برای مدتها..میدونم میای اینجا..
اما خواهش میکنم بذار تنها بمونم...برو...
___________________________________________
نمیدونم چرا دکتر از یادم نمیره...چقدر بهش وابسته شده بودم..شاید دومین نفری بود که اونجور که باید من رو شناخته بود..
دلبرکم چیزی بگو
به من که از گریه پرم
به من که بی صدای تو ،از شب شکست میخورم
دلبرکم چیزی بگو،به من که گرم هق هقم
به من که آخرینه ی اواره های عاشقم
چیزی بگو که آینه خسته نشه از بی کسی ،غزل بشن گلایه ها نه هق هق دلواپسی
نذار از سکوت تو،پر پر بشن ترانه ها
دوباره من بمونم و خاکستر پروانه ها
چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره ،کابوس رفتنت بگو از لحظه های من بره
چیزی بگو اما نگو قصه ما به سر رسید،نگو که خورشیدک من چادر شب به سر کشید
دقیقه ها غزل میگن،وقتی سکوت رو میشکنی
قناری ها عاشق میشن وقتی تو حرف میزنی
دلبرکم چیزی بگو به من که خاموش تو ام به من که همبستر تو اما فراموش تو ام
این آهنگ رو هم مثل قبلی دوست دارم..زیاد..دکتر هم مثل من هردوش رو دوست داشت...همیشه آهنگایی که دوست داشتم رو اونم دوست داشت..
دلم براش پر میکشه..هرشب....
حرفام سر هم نمیشه که از یک جا شروع کنم و به یک جا ختم کنم..نمیبینم ...نمیبینم کسی رو که نگفته حرفام رو بخونه و بدونه..که نگفته همه چی رو بفهمه...از سکوتم...
فقط دکتر و عشقم و ماه من میتونستن..
نه ..هیچ کس رو نمیتونم جای تو بیارم...حداقل حالا حالا ها...
میخوام تنها بمونم..
من هیچ تلاشی نمیتونم بکنم..
برو...برو و بعدها سراغم رو بگیر...وقتی که تلاشم ثمر بده و بتونم..
راجع به من فکر اشتباه نمیکنی میدونم..از کاری که کردی ممنونم...اما حالا نه...
ببخش که آزارت میدم..
ولی هرشب بیشتر به این نتیجه میرسم که اشتباه کردم.........
من اشتبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه کردم...برووووووووو
.
.
.
دور میشم از تو آروم
مثل از گذشتن از خواب
آروم تر از پرواز یک شبنم زیر افتاب
آروم مثل نسیمی که میگذره از چمن
میگذرم از کنارت،همدم محبوب من
دور میشم از پیش تو
آهسته اما خسته
حالا که بوسه خواب روی چشمات نشسته
حالا میرم که مهتاب اسم تو رو صدا کرد
دست پر از تمنات ،دست منو رها کرد
سیاه ترین خاطره،تو قصه تو بودم
تو شعله ورتر از عشق
من از سرما سرودم
تو جلوه طلوعی
ای همصدای خوبم
من و به سایه بسپر من همدم غروبم
آروم میرم مبادا
رفتنم رو ببینی،با چشمای پر از اشک سر راهم بشینی
دیگه وقتی نمونده تو دل این شب تار
میسپرمت به خاطر برای اخرین بار
من اشتباه کردم...اشتبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه...