همین امروز عصر..
فهمیدم که فریدون مشیری بی او به چه حالی از کوچه گذشت...
وقتی که بی تو از آن کوچه گذشتم و از فشار بغض رمق از پایم کشیده شد..
و چشمانی که تا عمق دلشان میسوخت..
کاش پدر مرا برای انجام کاری به آن کوچه نمیفرستاد...
تاریخ : سه شنبه 90/7/26 | 8:27 عصر | نویسنده : MoonLover | نظرات ()